جدول جو
جدول جو

معنی باغ تره - جستجوی لغت در جدول جو

باغ تره(تَرْ رَ)
باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغتره
تصویر باغتره
کشتزار خربزه، هندوانه، خیار و مانند آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، شاه ترج، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ ارم
تصویر باغ ارم
باغی مانند بهشت، باغی که شداد ساخت، کنایه از بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، فردوس اعلا، گشتا، دارالسّرور، خلد، دارالقرار، اعلا علّیین، سرای جاوید، دار قرار، قدس، مینو، جنّت، فردوس، خلدستان، رضوان، دارالسّلام، سبزباغ، دارالخلد، علّیین، دارالنّعیم، باغ بهشت، باغ خلد، نعیم برای مثال دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴ - ۶۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(کُ مَ / مِ)
دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 5 هزارگزی جنوب فلاورجان و 4 هزارگزی راه عمومی شهرکرد به اصفهان در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 808 تن سکنه و آب آن از زاینده رود تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و صیفی و پنبه و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
محلی در استرآباد، قرب فوجرد، شغال تپه. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 85)
لغت نامه دهخدا
(زِ جُرْ رَ / رِ)
نوعی باز. شاهین:
از شکوه عدل و امن او تذرو و کبک را
باز جره زقه داد و چرغ زیر پر گرفت.
مسعود سعد
لغت نامه دهخدا
(غِ)
قریه ای است پنج فرسنگی مشرق برازجان. (از فارس نامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است جزء دهستان گیلکان بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 21 هزارگزی خاور برازجان در دامنۀ جنوب باختری کوه گیسکان در جلگه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 381 سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و مرکبات و بادام و گردو و شغل مردمش زراعت و قالی و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غِ تَ)
یکی از باغهای مشهور اصفهان درعصر صفوی که چهل هزار گز مربع وسعت داشته است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205). شاردن سیاح دورۀ صفوی از باغ تخت در سفرنامۀ خود نام میبرد
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
باغی در سر ریگ یزد: تقی الدین دادا محمد... ساباطی نقشین بر در باغ تخته و خانقاه ابرندآباد و... بساخت. (از تاریخ یزد چ افشار ص 87)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز که در 74هزارگزی خاور زرقان و یک هزارگزی راه فرعی ارسنجان به کربال در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 56 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چِ لَ / لِ)
دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 106 هزارگزی خاور دیواندره کنار رود خانه قزل اوزن واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 200 تن سکنه و آب آن از رود خانه قزل اوزن و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(غِ خُرْ رَ)
باغی بوده است به خوارزم دریک فرسنگی شهر: و ایشان (مردم خوارزم) چون صیدگاهی میرمیدند و گاهی از پس نظر می انداخت (ند) ... تا چون بباغ خرم که بر یک فرسنگی شهرست رسیدند سواران تاتار و مردان بأس و نفار... راه از پس وپیش بگرفتند. (از تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 98)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی، که در 11 هزارگزی شمال خاوری خوی و 4 هزارگزی باختر شوسۀ خوی به جلفا در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 560 تن سکنه و آب آن از رود خانه قودوخ بوغان تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و پنبه و کرچک و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش ارابه رو است. از راه تازه کند باین ده میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، کنایه از مردم صاحب همت و صاحب سخاوت. (آنندراج) (برهان) (فرهنگ شعوری) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(کِ چِ)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 48 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 10 هزارگزی راه فرعی بم به عنبرآباد واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 400 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و میوه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ سنجری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در یک هزارگزی شمال ساردوئیه و یک هزارگزی شمال راه فرعی ساردوئیه به راین واقع است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ مِ)
از آثار دورۀ صفوی در شهر اسپاهان است
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 25 هزارگزی جنوب باختری مشیز بر سر راه مالرو طویل چمن به مشیز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 51 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفه بدوئی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ شَ)
باغی بوده است به هرات: [سلطان ابوسعید] روز دیگر از درب قیچاق به هرات در آمده به باغ شهر که تختگاه قدیم سلاطین سلف بود جلوس همایون فرمود. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 2 ص 202). سلطان [ابوسعید] روز دیگر از آنجا [پای کوه مختار] نهضت [کرد] ، فضای باغ شهر از موکب همایون غیرت فزای عرصۀگردون گشت. (همان کتاب ج 2 ص 224). سلطان [ابوسعید] به دارالسلطنۀ هرات خرامیده باغ شهر را به یمن مقدم همایون زینت داد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 67)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 37 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 195 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میگردد و محصول عمده آن غلات و نخود وزردآلو و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غِ اِ رَ)
باغی معروف در شیراز. یکی از چهار باغ معروف شیراز و آن چهار عبارتند از باغ تخت قراچه و باغ جهان نما و باغ دلگشا و باغ ارم. (از سعدی تا جامی ادوارد برون ص 219). این باغ در میانۀ مغرب و شمال شیراز بمسافت یک میل بیشتر، مبذر دویست و نود من بذر گندم است، عمارتی مرغوب دارد. از بناهای مرحوم جانی خان ایلخانی قشقایی است. (فارسنامۀ ناصری بخش 2 ص 164)
لغت نامه دهخدا
نام آبادی بین تخت جمشید و سیوند که آتشکده ای در آنجا برجای مانده است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 96)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 112 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به جیرفت واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 200 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با سره
تصویر با سره
ترشروی، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بام ره
تصویر بام ره
نردبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغتره
تصویر باغتره
زمینی که در آن خربزه و هندوانه و خیار بعمل آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با تره
تصویر با تره
دف دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
((تَ رَ یا رِ))
شاهترج، گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با ترس
تصویر با ترس
Fearfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
برف روی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
تره ی وحشی و خودرو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با ترس
تصویر با ترس
испуганно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با ترس
تصویر با ترس
furchtsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با ترس
تصویر با ترس
зі страхом
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با ترس
تصویر با ترس
przerażony
دیکشنری فارسی به لهستانی